هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم
که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی
ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز …
با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس …
مرگ بر دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است
آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد
تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی …
ولی من میگویم دوراهی ها تورا ازمن ربودند
لعنت بر دوراهی ها …
آدمــها کنــارت هستند . . . تا کـــی؟ تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند !
از پیشــت میروند یک روز . . . کدام روز ؟ وقتی کســی جایت آمد !
دوستــت دارند . . . تا چه موقع ؟ تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند !
میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه ! نه . . . ! فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام شود. . . و این است بازی باهــم بودن . . .
خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری؟
خدا جون میگن تو خوبی مثل مادرا میمونی
اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست؟میدونی؟
خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟
من میخوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن
من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟
خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته
زنده موندن یا مردن من واسه اون فرقی نداره
اون میخواد که من نباشم باشه اشکالی نداره
خدا جون میخوام بمیرم تا بشم راحته راحت
اما عمر اون زیاد شه... حتی واسه ی یه ساعت
بــــایــــد اعــــ❤ـــتراف کنــــ❤ـــم
مــــ❤ـــن نــــیز گاهــــ❤ـــی
بــــه ستــــ❤ـــارگان آســــ❤ـــمان نگــــ❤ـــاه کــــرده ام
دزدانــــ❤ـــه !
نــــه بــــه تــــ❤ـــمامیــــ❤ـــشــ ــان ؛
تنــــ❤ـــها بــــه آنــــانی که شبــــ❤ـــیه تــــرند
بــــه چشــــ❤ـــمان تــــ❤ـــو ...